نگاهی به فیلم «بغض» ساختۀ رضا درمیشیان

فیلم بغض، اولین اثر بلند درمیشیان، داستان حضور دو جوان مهاجر ایرانی در استامبول ترکیه است. حامد با بازی بابک حمیدیان جوانی آشفته و بحرانزده است که در کشاکش درگیریهای روحی و اجتماعی خود با دختر بزهکاری به نام ژاله با بازی باران کوثری آشنا میشود که با پرسهزنی در اطراف کابارهها، مردان مجرد را در ازای دریافت پول مشایعت میکند تا اجازۀ ورود به کاباره را بیابند. حامد با همراهی ژاله برای رهایی از مشکلاتش دست به جنایتی هولناک میزند و با قتل عموی خود با بازی مهران احمدی و سرقت اموال او، اقدام به فرار و تلاش برای فروش اموال مسروقه میکند. حامد که همۀ پلهای پشت سر خود را خراب کرده است، اکنون ساختمان سست خود را بر روی روابط تازهاش با ژاله بنا میکند. در همین گیر و دار و در کمال ناباوری حامد، ژاله اموال مسروقه را برمیدارد و میگریزد و حامد نیز که درگیر مصرف مواد مخدر است، سعی میکند ضربهای که از این ماجرا خورده است را با خیالپردازی و توهم برای خود قابل پذیرش سازد. فیلم بغض یک اثر اکسپرسیونیستی است که به لحظ فرم و ساختار توانسته است از پس اقتضائات سبک مورد نظر برآید. فیلمبرداری موفق تورج اصلانی با حرکتهای روی دست دوربین، کاتهای تند و تصویربرداری پریشان به خوبی با سبک اکسپرسیونیستی فیلم همراه شده است. از آن جمله است دیالوگهای مقطع و آشفتۀ بازیگران و بازیهای غیر کلاسیک و هیجانی آنها در این فیلم. شیوۀ روایت فیلم نیز با ساختار روایی معمول متفاوت است و با رفت و برگشتهای پی در پی و فلاشبکهای طولانی بیانگر ذهن پریشان و شرایط بحرانزدۀ شخصیتهای اصلی داستان است. حتی ترکیب رنگهای بخش مهمی از تصاویر فیلم نیز در همین راستا و گاهی تداعیکنندۀ آثار نقاشان بهنامی از سبک فوویسم و اکسپرسیونیسم است. از این روی باید فیلم بغض را به عنوان اولین تجربۀ کارگردان جوانش، از جهات فرمی یک اثر موفق و تحسینبرانگیز ارزیابی کرد و تنها اشکال فنی فیلم را قصۀ لاغر و کمرمق و فیلمنامۀ ضعیف آن دانست. در واقع به نظر میرسد اهتمام بسیار درمیشیان به بخشهای دیگر باعث بیتوجهی او به این بخش از فیلمش شده است.
نکتۀ مهم دیگر استفادۀ بهجای فیلمساز از شرایط اقلیمی ترکیه و نشستن فیلم در فضای فرهنگی و اجتماعی آن کشور است. بغض مواجههای توریستی با استامبول ندارد و بدون آنکه همچون بسیاری از فیلمهای مشابه، مسحور شرایط کشور میزبان شود، به خوبی توانسته قصۀ پرالتهاب خود را بر بستر لوکیشنهای ترکی ارائه کند. این فیلم در کنار دو اثر موفق دیگر با نامهای میگرن و زندگی خصوصی خانم و آقای میم، ضمن ایجاد امیدهای بسیار درخصوص آیندۀ نسل جدید فیلمسازان کشور، با عدم راهیابی به بخش مسابقه، اعتراضات بسیاری را متوجه انتخابهای جشنوارۀ سیام فیلم فجر ساخت.
اکنون اجازه دهید گذشته از مسائل فنی، این فیلم را از زاویهای دیگر نیز مورد ارزیابی قرار دهیم. فیلم بغض داعیۀ پرداختن به مسئلۀ مهمی به نام مهاجرت و نمایش مشکلات و معضلات این پدیده را دارد. آیا بهراستی چنین است و با رهایی ذهن مخاطب از مسائل فنی فیلم، میتوان به این ادعا اندکی با نگاه انتقادی نگریست؟ نمایش دو ساعت جنایت و تعفن و توهم و مالیخولیا، نشاندهندۀ چه تصویری از جامعۀ ایرانی است؟ نتیجۀ نهایی نمایش هنرمندانۀ آلودگی و سیاهی چیست؟ آیا قرار است از این طریق مخاطب آگاه و پندآموز ایرانی متنبه گردد و هوشمندانه با خود بگوید: که این طور؟ پس دزدی چیز بدی است و اعتیاد عامل سقوط انسان و اصلا چرا باید به کشور بیادبی مثل ترکیه سفر کرد؟! اگر بخواهیم کمی فرامتنی به این فیلم بنگریم و گفتگوهای بیرون از فیلم را نیز مورد توجه قرار دهیم، باید گذری داشته باشیم به جلسۀ نقد و بررسی این فیلم در جشنوارۀ سیام فیلم فجر؛ زمانی که سازندگان فیلم از تغییر تصمیمشان برای ساخت فیلم در ایران امروز، و سپس پیش از انقلاب و در نهایت ترکیۀ فعلی سخن گفتند. به نحوی که ادامۀ گفتگوها مخاطب را به این گمان میانداخت که سازندگان فیلم در پی دوختن یک کت برای دکمهای خاص بودهاند. در واقع گویی هدف اصلی آنها نمایش بیان اکسپرسیونیستی خود در مدیوم سینما بوده است؛ حال اگر شد در ایران و اگر نشد در ترکیه و اگر شد با خیانت این به آن و اگر نشد با جنایت آن با این؛ با هدف دستیابی به یک تجربۀ تازه در سینما یا تکمیل ویترین سینمایی ایران با داشتن یک نمونۀ موفق در سبکی خاص. شاید یکی از جاهایی که بحث مهم نسبت فرم و محتوا به میان آید، همینجا باشد. در اینجا باید پرسید سبکهای هنری مختلفی همچون، رئالیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، سوررئالیسم و غیره و غیره که البته حضور برخی از آنها در نقاشی و ادبیات پررنگتر بوده است، آیا صرفاً فرصتها و امکانهای بیانی جدیدی در خدمت هنرمند هستند تا از سر صبر و با انتخاب آزادانۀ یکی از آنها حرف خود را به شیوهای دیگر بیان کند؟ آیا نباید هریک از سبکهای مختلف هنری و ادبی را تجلی نهایی مجموعهای از شرایط روحی و فکری هنرمند (سوبژه) و موضوع (اوبژه) تلقی کرد؟ بیشک در این یادداشت کوتاه مجال گسترش کامل و دقیق چنین بحثی نیست. اما اجمالاً به استناد رأی بسیاری از صاحبنظران میتوان پذیرفت سبکهای مختلف، خود بیانگر وضع بشر مستقر در آن دورۀ تاریخی هستند. به عنوان مثال رمانتیسم بازگوکنندۀ شرایط عاطفی و اندیشهای انسان پس از عصر روشنگری و عاصی از تسلط کلاسیسم است و دادائیسم بیانگر احوالات بشر منهدم و از هم پاشیدۀ پس از جنگ جهانی دوم. یعنی در سبک دادائیسم نمیتوان فیلمی حماسی و در ثنای قهرمانان ملی و مذهبی ساخت و در سبک امپرسیونیسم نمیتوان به اثری در ستایش خردگرایی و شناخت یقینی دست یازید. اکنون بازگردیم به فیلم بغض. دستآورد نهایی فیلم بغض چیست؟ نمایش دلسوزانه و منطبق با واقعی از جامعۀ ایرانی و یا حتی مهاجران ایرانی؟ با چه هدفی؟ آیا سینما، این پرهزینهترین و البته تأثیرگذارترین بیان هنریای که انسان تا کنون توانسته به آن دست یابد، صرفاً یک تفنن و بازی هیجانانگیز بیش نیست؟ آیا خالقان و صاحبان اصلی هنر سینما نیز همینگونه به آن مینگرند و نحوۀ بهکارگیری آن در دیگر نقاط جهان نیز به همین شکل است؟ آیا این موقعیتی طنز یا گروتسک نیست که جوان خلاق، با پشت کار و توانمندی از دل سینمای ایران و بهرهمند از ثروتهای مادی و دانشی و تجربی این کشور پا به عرصۀ مهمی چون فیلمسازی بگذارد و همۀ نتیجۀ کار او در این موقعیت مهم تاریخیتمدنی، نمایش بدیع و مسحورکنندۀ چرک و نکبت و توهم گردد و اعتراض اصلی او به مسئلۀ اجازه نیافتنش برای کشیدن این همه تعفن به خیابانهای تهران؟! به راستی باید برای به ثمر نشستن چنین استعدادهایی دلشاد بود یا مغموم؟